چالش قیمت گذاری

چالش قیمت گذاری

چالش ارزش گذاری

هر شخص یا مجموعه ای که متقاضی معامله تهاتری شده، به دلیل عدم سهولت فروخته شدن کالا، عدم نقدینگی،  نبودن مشتری برای پرداخت بهای خدمات و یا دلایل مشابه آن می باشد.

یکی از مهمترین فاکتورهای تهاتر، ارزشگذاری کالا، ملک یا خدمات در دو طرف معامله است. اگر حتی یکبار تجربه تهاتر را داشته باشید، بسیار بعید است که در حین و بعد از معامله، نسبت به توجیه اقتصادی معامله ای که داشته اید، دچار تردید نشده باشید!

1-‌ کالا، ملک یا خدمت به فروش نمی رود.

وقتی تصمیم به فروش کالا، خدمات یا املاکی میگیریم، اعتبار قیمتگذاری ما به سرعت مشخص می شود. اگر قیمتی که گذاشته ایم بیش از حد پایین باشد، به احتمال زیاد به سرعت معامله ای شکل خواهد گرفت. واضح است که دراین حالت، فروشنده ضرر کرده است.

اما اگر قیمت گذاشته شده به قیمت بازار آن نزدیک و یا از آن بالاتر باشد، احتمالا فروش کمی مشکل خواهد شد. نزدیک بودن به قیمت بازار، ریسک مغلوب شدن توسط رقبا را دارد و بالاتر بودن از قیمت بازار، احتمال انجام معامله را کاهش می دهد. در هر یک از این دو حالت، به فروش نرفتن آنچه که برای فروش عرضه شده، بطور از ارزش آن خواهد کاست. اگر در این حالت، مالک کالا یا ملک و یا ارائه دهنده خدمات، خودش قادر به

استفاده درآمدزا از دارایی خود نباشد، عملا  ارزش دارایی او صفر خواهد شد.

2- کمبود نقدینگی در بازار

حتی اگر قیمت گذاری شما درست باشد، اما خریداران نقدینگی کافی برای پرداخت نداشته باشند ، این حالت نیز، فرقی با ارزشگذاری بالاتر از حد بازار ندارد.

3- نبود مشتری

یکی از رایج ترین و محتمل ترین حالاتی  که می تواند فروش را ست که در فروش می تواند اتفاق بیفتد. اگر ارائه شما برای فروش، مشتری نداشته باشد، یعنی هنوز کسی احساس نیاز به آن پیدا نکرده و در چنین حالتی، ارز گشدارایی شما در آن بازار عملا صفر است.

هر یک از سه  حالت ذکر شده ، باعث می شود که  ارزش معاملاتی کالا، ملک یا خدمات ارائه شده از طرف فروشنده، به سمت صفر برود هرچند بتوان هنوز ارزش ذاتی برای آن متصور بود.

پس چه چیزی ارزشمند است؟

در اصل ارزش هر دارایی، وابسته به میزان سودی است که آن دارایی می تواند به صاحب خود بدهد. این سود یا از منافع حاصل از استفاده آن می‌باشد و یا مبلغی که از فروش آن بدست می آید. اما این الزاماً در مورد بخشی از آن دارایی صادق نیست. مثلا اگر ارزش هزار مترمربع زمین را 20 میلیارد تومان باشد، یک مترمربع از آن زمین را نمی توان به 20 میلیون تومان فروخت. شاید حتی کسی آن را به 200 هزار تومان هم نخرد؛ چون اساسا استفاده سودآوری برای آن یک مترمربع متصور نیست.

پس ارزش گذاری به چه دردری می خورد؟

مهمترین کاربرد ارزشگذاری دارایی ها، مشخص شدن نقطه اتکایی برای انجام معامله است. این نقطه قیمتی، مانع  از بی مشتری ماندن مورد معامله به دلیل قیمت بیش از حد بالا و یا زیان دارنده آن به دلیل عرضه به قیمتی بطور فاحش پایین تر از ارزش بازاری خواهد بود. اما تصمیم نهایی در معامله به صورت نقدی و یا تهاتر به عهده طرفین معامله است.

نهایتاً این شما هستید که بعنوان طرفین معامله، باید روی ارزشی توافق کنید که در حد قابل قبولی، تامین کننده منافع هر دو طرف معامله باشد. بعبارت دیگر، ارزش بازاری هر دارایی، همان توافقی است که دو طرف معامله با هم انجام می دهند.

پس اگر به دنبال تهاتر خدمات فنی خود با یک ابزار کار، زمین کشاورزی با آهن آلات ساختمانی، و یا یک موتورسیکلت با دستگاه تلویزیون هستید، خیلی در بند قیمت روز دارایی خود نباشید. بیشتر به این فکر کنید که اگر این معامله سرنگیرد، آیا مشتری دیگری برای دارایی شما پیدا خواهد شد؟ و یا در صورت انجام نشدن این معامله، زیان شما با ارزش به ظاهر حفظ شده دارایی برابری خواهد کرد؟

اگر پاسخ پرسشهای بالا را به درستی و دقت پیدا کنید، قطعا با حداقل زیان و چه بسا با حداکثر سود از یک معاوضه یا تهاتر خارج خواهید شد.

 

 

 

 

دیدگاه خود را بنویسید

بالا